اساسا خرافات هنگامی اتفاق میافتد که مردم در رویارویی با مشکلات زندگی، سرگردان شدن و ناامیدی، به ناچار به خرافات برای مثال فالگیرها یا جادو جمبل روی میآورند تا از این راه بتوانند به یک آرامش درونی و اعتماد به نفس برسند.
نمیتوانم انکار کنم که خیلی از ما خرافهگرا یا خرافهزده هستیم یا دست کم به برخی از این خرافهها اعتقاد داریم. اساسا خرافات هنگامی اتفاق میافتد که مردم در رویارویی با مشکلات زندگی، سرگردان شدن و ناامیدی، به ناچار به خرافات برای مثال فالگیرها یا جادو جمبل روی میآورند تا از این راه بتوانند به یک آرامش درونی و اعتماد به نفس برسند. من سعی میکنم که خودم را زیاد درگیر خرافات نکنم ولی برای فرار کردن از برخی از آنها راهی جز عمل کردن به آنها برایم باقی نمیماند.
از آنجایی که هیچکدام از ما، بدشانسی، غم یا بیپولی را دوست نداریم، خیلی از ماها مثل من که حتی اعتقادی هم به این خرافه ها نداریم، به این دلیل که این باورهای غلط مدام در جامعه تکرار میشود و دهان به دهان میچرخد، برای احتیاط از این مسائلی که بیشتر مردم میگویند بد است، دوری می کنیم.
مثلا بهعنوان مثال ما ایرانیها به این موضوع باور داریم که اگر هنگام سال نو مشغول کاری باشیم تا آخر سال نیز در حال انجام آن کار خواهیم ماند یا اگر هنگام تحویل سال نو، پول در دست بگیریم در تمام طول سال، جیبمان پر پول میشود.
خیلی از شایعات و خرافات نیز به حیوانات مربوط میشود. مثلا اگر در ابتدای صبح گربه سیاه ببینید، برای شما بد یمن است یا من خیلی از مردم شنیدم که میگویند موی گربه نازایی میآورد و تا میتوانید از گربه دوری کنید یا در خانه خود گربه نگهداری نکنید. یا اینکه اگر سگ در خانه داشته باشید، فرشتهها به خانهتان نمیآیند و دعاهایتان نیز مستجاب نمی شود.
یک روز صبح با یکی از دوستانم قرار داشتم، وقتی رسید خیلی نگران به نظر میرسید از او پرسیدم چه اتفاقی برای او افتاده است، به من گفت که صبح روی درخت کلاغ سیاهی دیده و سپس صدای کلاغ شنیده است. من اول منظورش را متوجه نشدم وقتی دلیلش را پرسیدم گفت که مادرش به او گفته که اگه صبح کلاغ سیاهی را بر روی درخت دیدی یا حتی صدایشان را شنیدی، برای خانوادهات غم و اندود میآید.
خرافه دیگری که اصلا با عقل جور در نمیآید و قابل قبول نیست این است که اگر زیاد ته دیگ بخوری، شب عروسیت باران میآید.
برخی اعتقادات و خرافات نیز برای دوری از چشم بد است. مثلا از بچگی به من یاد دادند که اگر از کسی تعریف کردی، بزن به تخته تا طرف چشم نخورد. یا برخی دیگر وقتی از کسی تعریف میکنند برای اینکه چشم نخورد کمی او را میخارانند تا از چشم بد به دور باشد.
اتفاقاتی نیز هستند که به اعتقاد برخی مردم برای آدم بدشانسی میآورد. مثلا اگر آینهای بشکند یا از زیر نردبانی رد شوید، برایتان بدشانسی میآورد. یا مثلا برخی بر این باورند که اگر قیچی را خیلی زیاد باز و بسته کنید، در خانه دعوایی روی میدهد و این کار خوش یمن نیست.
تعداد دیگری از این خرافات نیز به جنها مربوط میشود. بچه که بودم همیشه شبها ناخنهایم را میگرفتم، یادم میآید که یک بار یکی از دوستان مادرم شب مرا حین ناخن گرفتن دید، سپس به من تذکر داد که دیگر هیچ وقت این کار را انجام ندهم چونکه اگر این کار را بکنم، جنها به سراغم میآیند، من هم چون بچه بودم و از این چیزها میترسیدم دیگر شبها ناخنهایم را نگرفتم. یا مثلا دیدهاید که خیلی آدمها تا اسم جن میآید، سرشان را اینور و آنور میکنند و به اطراف فوت میکنند و بسم الله میگویند، تا یک موقع جن سراغشان نیاید. این آدمها همینطور به زبان آوردن نام جن را بدشگون میدانند زیرا بر این باورند که با این کار ممکن است آنها احضار شوند، بنابراین به آنها «از ما بهترون» میگویند. یا دقت کردهاید وقتی چیزی را گم کردهاید و پیدایش نمیکنید، میگویند کار جنها است و برای اینکار باید چیزی گره بزنید تا آن را به شما برگردانند. یا مثلا میگویند که وقتی آب جوش میخواهی جایی بریزی اول بسم الله بگو چون ممکنه بچه جنی را بسوزانی و والدین او بعدا بیایند و انتقام او را از شما بگیرند. برخی مردم نیز معتقدند که جایی که خرابه یا قدیمی باشد در آنجا جنها زندگی میکنند. همچنین برخی افراد بر این باورند که اگر فلزات یا چیزهای نوک تیز را نزدیک خود داشته باشند، موجب فرار جن و پری میشود.
از همه جالبتر خرافاتهایی هستند که درباره آمدن مهمان یا به مهمانی رفتن است. اولین خرافاتی که شاید تا به حال نشنیده باشید این است که اگر ببینید که یک لنگه از کفشتان روی آن یکی افتاده است، مهمان میآید. بعضی دیگر میگویند که اگر تفاله چای روی چایتان بیاید، مهمان به خانهتان میآید، تازه جالب است بدانید که کلی تبصره و قانون هم برای این تفاله چای وجود دارد. مثلا اگر یک تفاله روی چایتان باشد، یک مهمان در راه است، اگر دو عدد باشد، دو مهمان در راه است، اگر تفالهها به هم چسبیده باشند، مهمانانتان زن و شوهرند یا اگر تفالهها دور از هم باشند، این مهمانها غریبهاند و نباید در را به رویشان باز کنید چونکه برایتان بدشگونی میآورند. یکی دیگر از نشانههای مهمان آمدن افتادن یکی از مژههایتان زیر چشمانتان است.
یک سری شایعهها و خرافات دیگر درباره برخی نقاط بدن هستند. مثلا اگر کف دست راستتان بخارد، پولدار میشوید، کفت دست چپتان بخارد، خرجت زیاد میشود، سر بینیتان بخارد، به مهمانی میروید و کف پایتان بخارد به راه دور خواهید رفت. اگر پلک چشم چپتان بپرد، خبر خوشی برایتان میآید، اگر پلک چشم راستتان بپرد، غم و اندوه برایتان میآید. اگر گوش راستتان سوت بکشد، کسی از شما در حال تعریف کردن است، اگر گوش چپتان سوت بکشد، کسی دارد پشت سر شما بد میگوید. اگر مژهتان رو گونهتان بیافتد اجل است باید زود آن را بردارید. اگر حواستان نباشد و زبانتان را گاز بگیرید در آن زمان دارند غیبت شما را میکنند و اگر نبض چشمانت بزند نیز یعنی کسی دارد پشت سر شما حرف میزند.
برای عطسه کردن هم حتی خرافات داریم. اگر هنگام عطسه در حین انجام کاری بوده باشید، باید کمی صبر کنید بعد دوباره کارتان را ادامه دهید اگر دوبار عطسه کنید، خیلی بیشتر باید صبر کنید و سپس کارتان را ادامه دهید.
چند خرافات جالب دیگر اینها هستند که اگر هنگام صحبت کردن بیاراده اسم کسی را ببرید، معلوم میشود آن شخص که اسم او را آوردهاید در همان ساعات به یاد شما بوده است. یا مثلا اگر شما به محض اینکه وارد مغازهای شوید، آن مغازه شلوغ شود، یعنی شما خوش قدم هستید و قدم خوبی دارید.
همه خرافاتهایی که در بالا ذکر کردم ساخته ذهن ما است، هیچکدام پایه و اساس عقلانی ندارند و در حقیقت هیچ ذهن منطقی پاسخی برای این چیزها ندارد. خرافات صرفا اعتقادات و باورهای شخصی ماست که با تلقینهای مکرر در ذهن ما ایجاد میشود و هنگامی که به یک اتفاق به طور مستمر فکر کنیم، قطعا برای ما به وقوع میپیوندد. اگر به هرکدام از این خرافات معتقد هستید، یعنی چشمانتان را به روی اتفاقات مثبت بستهاید و فقط چیزهای بدی را میبینید و خواهید دید که به آن باور دارید.
شما هم می توانید در مورد این مطلب نظر بدهید.
برای ثبت نظرات، نقد و بررسی شما لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.